جوان آنلاین: پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، دو حزب شهساخته مأموریت داشتند بیتحرکی موجود در فضای سیاسی ایران را تعدیل کنند. یکی از این دو حزب موسوم به مردم به رهبری امیراسدالله علم بود. در اثری که هم اینک معرفی میشود، پارهای از اسناد مربوط به این حزب ارائه شده است. این مجموعه از سوی فاطمه اورجینیکآبادی و غلامعلی پاشازاده تدوین شده و مرکز اسناد انقلاب اسلامی به انتشار آن همت گماشته است. تارنمای ناشر در معرفی این کتاب، به نکات پی آمده اشارت برده است: «پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، رژیم شاه احزاب و گروههای سیاسی مختلف مانند حزب توده که در دوره پیش از کودتا یا دوره نخست سلطنت وی در صحنه سیاسی کشور فعال بودند را سرکوب و در سال ۱۳۳۶ دو حزب مردم و ملیون را جایگزین آنها کرد. از آنجا که این احزاب از سوی دولت به وجود آمدند و به احزاب دولتی معروف شدند، از آن پس صحنهگردان عرصه سیاست ایران شدند. حزب مردم یا حزب اقلیت از ۲۶ اردیبهشت ۱۳۳۶ به رهبری اسدالله علم شروع به کار کرد و مرامنامه و اساسنامه آن تدوین شد. به دنبال آن، بسیاری از اعضای حزب توده، طرفداران مصدق و مخالفان دیگر رژیم و همچنین تشکلهای کارگری، به حزب پیوستند و این تشکل، شعب خود را در اکثر شهرستانها دایر و نخستین کنگره سراسری خود را در سال ۱۳۳۹ برگزار کرد. با استعفای علم از دبیرکلی حزب و جانشینی پروفسور عدل در سال ۱۳۳۹، حزب تحرک اولیه خود را از دست داد، ولی عدل با برگزاری کنگرههای دوم و سوم حزب در سالهای ۱۳۴۲ و ۱۳۴۴ و همچنین برگزاری سمینارهایی مانند سمینارهای امور روستایی در سال ۱۳۴۶، حزب را سرپا نگهداشت و همچنان در راستای سیستم دو حزبی مورد نظر شاه در وقایع مهم دهه ۴۰ مانند اصلاحات امریکایی و انتخابات ادوار مختلف مجلسین به ایفای نقش در مقابل حزب اکثریت پرداخت. در سال ۱۳۵۰، عدل از دبیرکلی حزب مردم استعفا کرد و این تشکل دچار زوال شد، از این پس، افرادی مانند علینقی کنی، ناصر عامری و محمد فضائلی به دبیرکلی حزب منصوب شدند، ولی تلاش آنها برای ادامه فعالیت حزب به جایی نرسید تا اینکه در اسفند ماه ۱۳۵۳ و با انصراف شاه از سیستم دوحزبی و اعلام تشکیل حزب رستاخیز به عنوان تنها حزب قانونی، به عمر حزب مردم خاتمه داده شد. اثر حاضر به بررسی و مطالعه حزب مردم در طول حیات تقریباً ۱۸ ساله آن میپردازد که مطالب آن در دو بخش کلی با عناوین مدخل پژوهشی و اسناد ارائه خواهد شد...».
در بخشی از این تحقیق در باب زمینههای تأسیس حزب مردم چنین میخوانیم: «زمانی که موجبات تشکیل دو حزب شهفرموده مردم و ملیون فراهم گردید، دیگر حکومت سرکوبگر پهلوی، مشروعیت قانونی و البته مقبولیت سیاسی و اجتماعی قابل اعتنایی در میان اکثریت جامعه ایرانی نداشت و هر چه زمان بیشتری سپری میشد با گسترش دامنه قانونگریزی حکومت، فاصله و در واقع تعارضات سیاسی آن با مردم و کلیت جامعه ایرانی، عمیقتر و بازگشتناپذیرتر میشد. بدین ترتیب درست برخلاف آنچه قانون اساسی مشروطه و متمم آن، شاه و مقام سلطنت را جایگاهی سراسر تشریفاتی بخشیده و آن را از هر گونه دخالت در امور کشور منع و مردود اعلام کرده بود، اینک محمدرضاشاه پهلوی نظیر آنچه پیش از آن در دوره حکمرانی استبدادگرایانه، قانونگریزانه و مردمستیزانه پدرش رضاشاه رخ داده بود، عملاً و رسماً به تعطیلی مشروطیت و به مضحکه گرفتن قانون اساسی و متمم آن اقدام کرده بود...».