جوان آنلاین: روزهایی که بر ما میگذرد، تداعیگر سالروز ترور کاظم رجوی برادر مسعود رجوی، کارگشای ساواک در سوئیس و در عین حال همکار سازمان موسوم به مجاهدین خلق (منافقین) است. این عملکرد دوگانه، بارزترین خصلت در زندگی نامبرده قلمداد میشود. مقال پی آمده در بررسی این ویژگی به نگارش درآمده است. امید آنکه تاریخپژوهان معاصر و عموم علاقهمندان را مفید و مقبول آید.
کاظم رجوی را در ژنو استخدام کردم و به نماینده ساواک تحویلش دادم!
این مقاله را باید از روایت پرویز ثابتی رئیس اداره سوم ساواک از نحوه استخدام کاظم رجوی در سازمان موسوم به اطلاعات و امنیت پهلوی دوم آغاز کرد. چه اینکه نشان میدهد در شرایطی که او در سوئیس در باب مبارزه با رژیم شاه داد سخن میداد، با حقوق هزار فرانک برای ساواک کار میکرد و به آنها خبر و تحلیل ارائه میکرد:
«کاظم رجوی پس از یکی دو سال، برای ادامه تحصیل به اروپا رفت و در کنفدراسیون دانشجویان ایرانی فعالیت کرد. من هم برای مسافرتی به سوئیس رفته بودم و از طرف ساواک کاری داشتم و هشت، ۹ سال هم از سابقه من در ساواک میگذشت. حوالی سال ۱۳۴۷ بود، خواستم کاظم رجوی را ملاقات کنم که مثلاً ببینم چه کاری میتوانم درباره او انجام بدهم. به کاظم تلفن زدم و گفتم مرا یادت است؟ گفت بله کجا هستید؟ همدیگر را ببینیم. رفتیم و همدیگر را دیدیم. از او پرسیدم اینجا چه میکنی؟ البته میدانستم و پروندهاش را مطالعه کرده بودم. به هرحال دیدم که خیلی هم سفت و سخت نیست و فقط یک انتقادهایی از شاه دارد، ولی زیاد مهم نیست... مسلماً در آن موقع، هنوز نمیدانست که برادرش (مسعود) در شبکه مجاهدینخلق فعالیت دارد. از من پرسید شما چه میکنید؟ من هم گفتم در نخستوزیری هستم. گفت همان ساواک؟ من هم صراحتاً گفتم بله. گفت خب اینجا در سوئیس چه میکنی؟ خلاصه حین گفتگو دیدم که دمش سست است و به عنوان نمایندگی ساواک در آنجا استخدامش کردم و به نماینده ساواک در ژنو تحویلش دادم. تا اینکه سال ۱۳۵۰ برادرش (مسعود) دستگیر شد، کاظم فوری نامه نوشت و تلفن زد که آقا دستم به دامنت، برادرم را نجات دهید! من هم گفتم ببینم چه کاری میتوانیم بکنیم و بعد مسعود محکوم به اعدام شد. کاظم جاهای مختلفی هم میرفت، ضمن اینکه به من متوسل میشد، میرفت مثلاً ژان پل سارتر را هم میدید که علیه اعدامها کاری بکند و مسعود اعدام نشود. من یک گزارشی درست کردم که برادرش برای ساواک این کارها و خدمات را کرده و مسعود رجوی را یک درجه تخفیف بدهیم. شاه هم موافقت کرد و یک درجه تخفیف داده شد و مسعود رجوی اعدام نشد....»
مسعود، در دادگاه عذرخواهی کن
عناصر سیاسی و مبارز، عمدتاً در سال ۱۳۵۰ و در جریان تکاپوی کاظم رجوی برای آزادی برادرش مسعود رجوی، نام وی را شنیدند. او ظاهراً به عنوان عنصری مخالف رژیم پهلوی و در واقع عضوی از ساواک به انجام این کار مبادرت ورزید! وی در سطوح مختلف به این اقدام دست میزد و یکی از آنها توصیه به برادرش برای عذرخواهی در دادگاه و همکاری کامل با سازمان موسوم به اطلاعات و امنیت کشور بود. کاظم رجوی در همان دوره طی نامهای به مسعود چنین اظهار داشته است:
«از تو تمنا و استدعا دارم دِینی را که خانوادهات به عهدهات گذاشته ادا کنی. این دِین وقتی ادا میشود که در دادگاه تجدیدنظر به نحوی رفتار کنی که کمترین دلیلی برای سنگینشدن مجازاتت پیدا نشود. لازم است بگویی که جملات فوقالذکر و نظایر آنها هرچه گفته شده، ناشی از عصبانیت و ناراحتی ناشی از زندان مجرد [سلول انفرادی]بوده است، زیرا حقیقت هم همین است. چون تو با آشنایی که به روح و تربیت و اخلاقت دارم، آدمکش نیستی. برای اینکه مبارزهای وجود داشته باشد، باید تو وجود داشته باشی. یک آدم منطقی وقتی حرفهای خلاف منطق زد، دلیل بر این است که در حالت عادی نیست. میدانی که محکمه تجدیدنظر همه نوع اختیاری دارد، وظیفه اخلاقی هرکسی است که وقتی عصبانیت کرد و احیاناً دادستان را تهدید به کشتن کرد، به محض اینکه عصبانیتش رفع شد، از گفته و تندروی خود در همان مورد مخصوص معذرت بخواهد. به این ترتیب تمنا دارم در تجدیدنظر کمال خونسردی خود را حفظ کن. به سؤالات، جواب کوتاه مثبت یا منفی بده. از بدو شروع دادگاه از جملاتی نظیر آنچه در بالا ذکر شد که جنبه شخصی دارند و موجب عصبانیت و تحریک دادستان محترم شده و میشوند، عذرخواهی کرده و تقاضا کن که آنها را زاییده عصبانیت و بیحوصلگی بینگارند....»
تعامل همزمان با ساواک و نیروهای مخالف شاه
سازمان موسوم به مجاهدین خلق تا هم اینک، درباره عضویت کاظم رجوی در ساواک و پرونده مربوطه سکوت کرده است. آنان تلاش میکنند تا همه چیز را به شعار برگزار کنند و در این فقره نیز با انتساب این سخنان به مخالفان خود را راحت کردهاند! با این همه در شناخت نقش دوگانه کاظم در دهههای ۴۰ و ۵۰، توضیحاتی بیشتر لازم است. تارنمای مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، طی مقالی در این باره آورده است:
«پس از انتشار خبر دستگیری شهریور ۱۳۵۰ مسعود رجوی در داخل کشور در آبان ماه از نمایندگی ساواک در سوئیس خواسته میشود، با توجه به اینکه مسعود از اعضای فعال گروه بوده و در دادگاه به مجازات محکوم خواهد شد، سریعاً با برادر وی تماس و ضمن توجیه وی یادآوری شود، از هرگونه اقدام جنجالی خودداری و چنانچه به منظور ملاقات با برادرش مایل است به کشور مسافرت کند، تسهیلات لازم جهت وی فراهم شود. کاظم رجوی علاوه بر تعامل با ساواک با توجه به اینکه در ظاهر جزو نیروهای مخالف شاه است، به طور موازی فضاسازی مطبوعاتی و رسانهای روی پرونده برادرش را نیز دنبال میکند. از جمله اینکه تلگرافی علنی به شاه زده و اعلام میکند: در صورت صحت خبرها درباره برادرش، ایرانیان سوئیس اعتراض خواهند کرد! تمامی اقدامات کاظم در ماههای بعد، روی همین دو ریل موازی پیگیریهای پشت پرده و اقدامات رسانهای علنی پیش میرود. از جمله اینکه با هماهنگی و کارسازی او برخی مطبوعات اروپایی روی محکومیت مسعود مانور داده و برخی چهرههای سیاسی و غیرسیاسی سوئیسی و اروپایی در تلگرافهایی به شاه، نسبت به سرنوشت مسعود رجوی اظهار نگرانی میکنند. واقعیت این است که کاظم رجوی هم در دوران دستگیری برادرش و هم پس از آن بهرغم رفتار دوگانهای که دارد، همچنان به عنوان یکی از منابع اطلاعاتی نمایندگی ساواک در سوئیس ایفای نقش میکند. یکی از اسناد ساواک سال ۵۶، در گزارشی درباره او مینویسد: اقدامات نامبرده در زمینه جلب افکار عمومی نسبت به محکومیت برادرش، سبب میشود که عوامل منحرف ایرانی در اروپا از قبیل رهبران کنفدراسیون و ناصر افشار قتلی متوجه وی شده، درصدد برآیند که نامبرده را به فعالیتهای سیاسی مخالف بکشانند. همین امر که سبب دسترسی بیشتر وی به اخبار مورد نیاز بود، سبب آن میشود که نمایندگی در جلب همکاری وی کوشش بیشتری مبذول داشته و سرانجام تقاضای استخدام وی را بنماید.. بنا بر این گزارش، از این به بعد است که کاظم به عنوان منبع رسمی نمایندگی سوئیس با مقرری ماهانه هزار فرانک استخدام میشود....»
تلاش برای سرقت اسناد همکاری کاظم رجوی با ساواک
لو رفتن اسناد همکاری برادران رجوی با ساواک در دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی، از نگرانیها و دغدغههای جدی آن دو به شمار میرفت. به ویژه که منافقین در فردای براندازی شاه، خود را از فاتحان انقلاب میدانستند و در صدد قبضه کردن حکومت بودند. در این میان مسعود رجوی بدشانس بود، چه اینکه اسناد همکاری وی با دستگاه امنیتی رژیم گذشته و لو دادن دوستان و همراهان، در آستانه اولین انتخابات ریاست جمهوری لو رفت! نشریه مجاهد بلافاصله با انتشار ویژنامهای، سعی در رفع و رجوع محتوای این اوراق کرد، تلاشی که بیثمر مینمود. کاظم رجوی در سال ۶۰ به صرافت سرقت اسناد خویش از نهادهای مربوطه افتاد، اما بخت با وی نیز یار نبود. تارنمای پیشین، ماجرا را به ترتیب پی آمده روایت کرده است:
«پس از پیروزی انقلاب اسلامی، کاظم رجوی با حکم کریم سنجابی وزیر امورخارجه دولت موقت، عهدهدار نمایندگی دائمی ایران در دفتر سازمان ملل در ژنو و پس از آن در سفارت ایران در سنگال میشود. آخرین روزهای اردیبهشت ۱۳۶۰، وزارت امور خارجه در بیانیهای اعلام میکند: یکی از کارمندان قسمت کنسولی این وزارتخانه که در امور اسناد افراد پاکسازی شده وزارتخارجه مسئولیت داشته، همراه با فردی به نام مرتضی فضلینژاد، به اتهام سرقت و خروج غیرقانونی برخی اسناد دستگیر شدهاند. دفتر ریاستجمهوری (بنیصدر) در بیانیهای اعلام میکند، فضلینژاد نماینده این دفتر بوده و معرفینامه رسمی و کتبی داشته است. با دستگیری مدیرکل امور کنسولی وزارت خارجه، او نیز اعتراف میکند که با هماهنگی فضلینژاد، چندین بار اسنادی را از این وزارتخانه خارج کرده و در اختیار برخی افراد قرار داده است. در ۳۰ اردیبهشت و پس از بررسی بیشتر، معاون فرهنگی وزارتخارجه در مصاحبهای اعلام میکند که بخشی از اسنادی که قرار بوده سرقت شود، اسناد مربوط به همکاری کاظم رجوی با ساواک است که مشخص میکند او با نامهای مستعار صفا و میرزا منبع نمایندگی ساواک در سوئیس بوده است. فردای آن روز نیز روزنامه جمهوری اسلامی به نقل از یک مقام آگاه اعلام میکند: یکی از اسناد مربوط به کاظم رجوی است که اکنون در سنگال به عنوان کاردار خدمت میکند! وی به عنوان عضو افتخاری ساواک، با اسم رمز صفا و دو شماره کد فعالیت میکرده است... این رسانه همچنین علنی میسازد: رجوی به ایران احضار شده، اما هنوز نیامده است! در خردادماه تشنجآفرینی منافقین و بنیصدر در داخل که نهایتاً به عزل بنیصدر و ورود منافقین به جنگ مسلحانه با جمهوری اسلامی در ۳۰ خرداد میانجامد، افشای اسناد همکاری کاظم رجوی را به حاشیه برد. او نیز از فرصت استفاده کرده و همگام با سازمان برادرش، به مخالفت با جمهوریاسلامی برمیخیزد. منافقین تاکنون در روایت تاریخی خود همانطور که ماجرای عفو مسعود رجوی را تحریف کردهاند، جدایی کاظم رجوی از جمهوری اسلامی را به ماجراهای ۳۰ خرداد گره زدهاند و افشای اسناد سوابق همکاری او با ساواک را جوسازی سیاسی معرفی میکنند!....»
کاظم رجوی در آیینه اسناد ساواک
اسناد لانه جاسوسی یکی از منابعی است که میتوان از دریچه آن چهره کاظم رجوی را به نظاره نشست. در یکی از اوراق سفارت امریکا با این موضوع، شخصیت و گرایشات نامبرده توصیف شده است. انوشه میرمرعشی پژوهشگر تاریخ معاصر ایران در این خصوص مینویسد:
«امریکاییها از شخصیت و ماهیت برادر بزرگتر مسعود، یعنی کاظم رجوی گزارشهای فراوانی تهیه کردهاند. کاظم متولد ۱۳۱۲. ش بود و در سال ۱۳۳۶. ش برای ادامه تحصیل در رشته حقوق به فرانسه رفت. او توانست دکترای حقوق خود را در این کشور بگیرد و بعد از مدتی نیز عضو علمی انستیتوی عالی حقوق بینالملل دانشگاه ژنو شود. در سندی به شماره ۱۵ که از سوی هیئت نمایندگی امریکا در ژنو در تاریخ ۲۵ می۱۹۷۹. م (۴ خرداد ۱۳۵۸. ش) خطاب به وزارت امور خارجه واشنگتن دیسی، همراه با رونوشتی جهت ملاحظه سفیر امریکا در تهران تنظیم شده است، درباره شرح احوال و مواضع کاظم رجوی آمده است:
۱- رجوی به تاریخ ۱۱می با سفیر وندن هیوول شام میهمان بود و سفیر وندن هیوول، یادداشت زیر را در رابطه با این ملاقات ارائه کرد.
۲- تردید دارم که تلگرام ۱۲۲۴۲۹ صادره از وزارتخانه به تاریخ ۱۴ می۱۹۷۹، در رابطه با سن رجوی درست باشد. او یا ۴۵ سال دارد یا اینکه چشمه جوانی را کشف کرده است.
۳- نقل قول: رجوی رساله دکترای خود را تحت عنوان رویزیونیسم در نظریه حکومت: مطالعه مواضع شوروی، یوگسلاوی و چکسلواکی تنظیم کرد. من از او پرسیدم از نظر سیاسی چگونه خود را معرفی میکند؟ وی جواب داد: یک لیبرال دموکرات به مفهوم امریکایی آن.
۴- نقل قول: حکومت شاه، برادر وی را به زندان محکوم نمود. رجوی با دوستان غربی خود که به نجات زندگی برادرش کمک کردند، جمعی تشکیل دادند. او میخواهد که ایران از لحاظ سیاسی بدون تعهد باشد، اما میگوید که دولت بازرگان و او هر دو برای ایالات متحده احترام بسیار قائلند و در جستوجوی راههای برقراری مجدد روابط خواهند بود.
در این سند مأمور امریکایی، کاظم رجوی را یک لیبرال دموکرات، با افکار کاملاً امریکایی معرفی میکند، اما این رجوی لیبرال دموکرات به مفهوم امریکایی آن، چه وجه مشترکی با برادر رادیکال چپ و ضدامپریالیست خود داشت؟....»
دستیازی مداوم منافقین به مرده ریگ کاظم رجوی
کاظم رجوی در ۴ اردیبهشت ۱۳۶۹، در سوئیس ترور شد. سنت منافقین آن است که به عنوان دستاویز تبلیغی، هماره مرده ریگ اینگونه افراد را به کار میگیرند. هم از این روی و بارها، این گروه سعی کرده است که بییا با مناسبت از او نامی ببرد یا پروندهاش را مفتوح بنمایاند. امری که در عمل، تاکنون موجد هیچگونه اقدام مؤثر قضایی نشده است. نمونهای از اینگونه تحرکات، در خبر منتشره در مورخه ۵ مهر ۱۴۰۰ عیان گشت:
«وکلای پرونده ترور کاظم رجوی برادر رهبر سازمان مجاهدین خلق میگویند، براساس حکم دادگاه فدرال سوئیس این پرونده مختومه نشده و دادسرای کنفدراسیون موظف شده است که ترور او را در چارچوب نسلکشی وجنایت علیه بشریت مورد تحقیق قرار دهد. این وکلا امروز دوشنبه پنجم مهرماه اعلام کردند: حکم دادگاه به استدلال شاکی استناد میکند که این ترور در ادامه اعدامهای دستهجمعی زندانیان سیاسی در سال ۱۳۶۷ صورت گرفته و به لحاظ حقوقی، باید در چارچوب نسلکشی و جنایت علیه بشریت مورد رسیدگی قرار گیرد. پیش از این دادستانی کانتون وو (ناحیهای در غرب سوئیس) در خرداد ۹۹ در نامهای که به وکیل خانواده رجوی تسلیم شد، اعلام کرده بود که پرونده مشمول قانون مرور زمان شده است، تحقیقات به زودی متوقف و پرونده بسته خواهد شد. کاظم رجوی که سابقه دیپلماتیک داشت و عضو سازمان مجاهدین خلق بود، در سال ۱۳۶۹ و در شهر کوپه سوئیس و در اتومبیل خود به ضرب گلوله کشته شد. سوئیس آن زمان از احتمال دخالت مقامات ایران در این رخداد خبر داد و نام ۱۴ ایرانی را در فهرست مظنونان قرار داد. این پرونده در سال ۲۰۰۶، به صدور حکم جلب بینالمللی برای علی فلاحیان وزیر اطلاعات سابق ایران، به اتهام قتل انجامید. خبرگزاری فرانسه پیشتر گزارش داده بود که دفتر دادستانی کانتون گفته است، حداکثر قانون مرور زمان در سوئیس شامل ۳۰ سال میشود، به جز موارد استثنایی مانند نسلکشی و در نتیجه رسیدگی به این پرونده، بیش از این نمیتواند تمدید شود....»
سخن از کاظم رجوی، در دادگاه منافقین در تهران
در سال ۱۴۰۲ و به عنوان مقدمهای برای پیگیری بینالمللی پرونده منافقین، سلسله دادگاههایی برای چهرههای شاخص این گروه در تهران برگزار شد. در دهمین جلسه از این محکمه، سید عبدالله متولیان پژوهشگر تاریخ معاصر ایران، نکاتی به شرح ذیل را مورد اشاره قرار داد: «دادگاه رسیدگی به پرونده گروهک منافقین، یک کلاس درس در جنگ ادراکی است. در دورانی که جوانان خیلی اسناد تاریخی را نمیخوانند، این دادگاه نوعی جهاد تبیین برای آنها محسوب میشود. وی گفت ماهیت سازمان مجاهدین خلق را نمیتوان مجزا از گروهک نهضت آزادی مورد بررسی قرار داد. بازرگان میگفت اعضای این سازمان فرزندان من هستند و افرادی، چون سعید محسن از اعضای نهضت آزادی بودند، اعضای کادر مرکزی و مؤسسان گروهک عضو نهضت آزادی بودند. متولیان ادامه داد: مسعود رجوی همکار ساواک بود و نه کارمند رسمی آن. در اسناد پژوهشی، همکار سطوحی دارد. در اینجا مراد فردی است که منبع و حقوق بگیر محسوب میشود. کاظم رجوی ماهانه ۱۰ هزار فرانک از ساواک حقوق میگرفت. پدر مسعود رجوی برای شاه نامه نوشت که خانواده رجوی سرسپرده شاه است. این نامه را کاظم رجوی به پرویز ثابتی داد تا به دست شاه برساند!....»