تاریخ ایران مملو از زنانی است که با نقشآفرینی خود در عرصههای مختلف توانستهاند اتفاقات بزرگی را رقم زنند و تحولات و موفقیت زیادی را به ثبت برسانند.
هنوز هم زنان روستایی با استفاده از کارآفرینی باعث پویایی اقتصاد و فرهنگ جامعه روستایی هستند. یک پژوهش علمی نشان میدهد رابطه معناداری بین اقدامات فردی، دانشی، دسترسی به امکانات محیطی، اقتصادی، حقوقی، فرهنگی و اجتماعی با کارآفرینی زنان روستایی وجود دارد.
همچنین عوامل محیطی – جغرافیایی، دسترسی نداشتن به امکانات، موانع دانشی – مهارتی و موانع حقوقی به ترتیب مهمترین موانعی هستند که میتوانند وضعیت کارآفرینی زنان روستایی را به چالش بکشند.
بنابراین حالا که به انتخابات مجلس نزدیک میشویم و کاندیداها باید برنامههایشان را برای ساکنان حوزه انتخابیه تشریح کنند، خوب است جای ویژهای برای زنان به خصوص زنان روستایی باز شود و آنها به صورت ویژه دیده شوند.
زنان به عنوان یکی از گروههای تأثیرگذار، نقش مهمی در جوامع روستایی بر عهده دارند، از این رو افزایش مهارتهای آنان میتواند تأثیر زیادی در ارتقا وضعیت اقتصادی و اجتماعی خانوادهها و در نتیجه زندگی روستاییان داشته باشد. گرچه تمام جوامع زنان روستایی به عنوان یک عامل مهم در نیل به اهداف توسعه روستایی مطرح بوده و در واقع آنها نیمی از نیروی انسانی مورد نیاز توسعه در این مناطق میباشند، اما بنا به دلایل مختلف اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در عمل کمتر مورد توجه برنامه ریزان و دستاندرکاران مسائل روستایی واقع شدهاند.
این یک حقیقت است که امروزه روستاها با مشکلات و معضلات زیادی روبهرو هستند و مرتفعکردن آنها نیازمند برنامهریزی مدون و یک عزم ملی است.
روستاهایی که کشاورزی و دامداری شغل اصلی بیشتر ساکنانشان است با کمبود تجهیزات و امکانات کشاورزی مکانیزه و صنعتی و همچنین دسترسی دشوار به خدمات بیمهای و درمانی روبهرو هستند.
ناکافی بودن اعتبارات تخصیص یافته به فصل عمران و نوسازی روستاها و همچنین پایین بودن میزان سرمایهگذاری دولتها در امور زیربنایی موجب شده تا بخشی از روستانشینان و به خصوص جوانان به فکر مهاجرت باشند. در این میان نقشآفرینی ناتمام زنان در امور کار و کمبود امکانات آموزشی و تفریحی و از همه مهمتر بحران حفظ و ارتقای هویت بومی به همراه از دسترفتن فرصتهای کارآفرینی و گردشگری میطلبد تا مسئولان برنامههایشان را روی این موارد متمرکز کرده و با استفاده از تمام عوامل و به خصوص قدرت زنان دست به تغییر و تحول بزنند.
دسترسی روستاییان به آموزش در سطوح مختلف، امکان برخورداری زنان از فرصتهای شغلی مناسب و همچنین تجهیزات صنعتی، فنی و درمانی موجب خواهد شد که شهرها از حالت تمرکز و جذب سرمایههای داخلی و خارجی بیرون رفته و امکان توزیع عادلانه منابع و تسهیلات میان شهر و روستا فراهم شود. در چنین شرایطی دولت به جای تحمل هزینههای سنگین کنترل جمعیت شهرنشین، این هزینهها را در جهت توسعه روستایی و حمایت از زنان روستایی که آسیب بیشتری در مواجه با عدم امکانات میبینند و نسبت به مردان از نرخ مهاجرت بسیار کمتری برخوردارند و مجبور به انطباق با شرایط و استفاده از امکانات موجود میباشند، به مصرف میرساند.
نتایج پژوهشهای انجام شده طی سالیان اخیر نشان میدهد که از نظر ویژگیهای روانشناختی، زنان کارآفرین عمدتاً آیندهنگر، نوگرا و خوداتکا هستند. بیش از نیمی از آنان در کلاسهای مرتبط با کسب و کار شرکت کرده و از نظر مشارکت در فعالیتهای اجتماعی، بیشتر آنها در شرکتهای تعاونی عضویت دارند.
ضمن اینکه تلویزیون، بازدید از کسب و کار دیگران و شرکت در کلاسهای آموزشی - ترویجی رایجترین کانالهای ارتباطی جهت کسب اطلاعات شغلی بوده است.
توجه به وضعیت فرهنگی و اجتماعی حال و گذشته زنان کارآفرین و بررسی موانع و محدودیتهای موجود میتواند شایستگیها و تواناییهای آنها را آشکار و موانعی که در شکلگیری فرآیند این امر مهم در جهت مشارکت هرچه بیشتر زنان در اقتصاد خانوار و کشور و همچنین در تحولات فرهنگی و اجتماعی دارد را مهیا کند.
در چنین شرایطی ایجاد تشکلهای محلی و سازمانهای منطقهای با حضور فعال زنان روستایی و مشارکت آنان جهت رفع مشکلات و معضلات موجود درخانوارهای روستایی از جمله موارد قابل توجه در بحث توسعه روستایی به شمار میرود. از این رو، حمایت از زنان روستایی و آموزش و توانمندسازی آنها به عنوان قشر تأثیرگذار و انتقالدهنده فرهنگ و ارزشها ضرورتی است که باید در برنامهریزیهای کشوری و منطقهای مدنظر قرار گیرد.