جوان آنلاین: علیرضا تقوینیا در کانال تلگرامی خود نوشت: قطعنامه اخیر پیشنهادی امریکا در بحران فعلی فلسطین از سوی روسیه و چین وتو شد. در خصوص این رخداد مهم چند نکته باید ذکر شود:
۱) روسیه و چین سرزمینهای اشغالی۱۹۴۸ را متعلق به رژیمصهیونیستی میدانند، یعنی شهرهایی مانند سدیروت که طی عملیات طوفانالاقصی مورد حمله حماس قرار گرفت، از نظر آنها متعلق به صهیونیستهاست و منطقهای اشغالی محسوب نمیشود، بنابراین با توجه به مواضع گذشته آنها، انتظار میرفت این بار نیز حمله حماس را محکوم کنند، اما هم قطعنامه امریکا را وتو کردند و هم مواضع جدی ضداسرائیلی اتخاذ.
۲) فدراسیون روسیه از بدو تشکیل در پی فروپاشی شوروی، همواره جزو کشورهای حامی اسرائیل بود که البته به دلیل جمعیت بالای یهودیان روسی ساکن در فلسطین اشغالی و نفوذ گسترده لابی صهیونیستی در مسکو تحلیل میشد، خصوصاً در دوره نخستوزیری نتانیاهو، این رژیم سعی در نزدیکی به مسکو و برقراری توازن در رابطه میان روسیه و امریکا داشت، اما جنگ اوکراین، معماری سیاست دنیا را دچار تغییر اساسی کرد و پوتین بیشتر از گذشته نسبت به غرب و متحدانش اعلام انزجار کرد، خصوصاً که اسرائیل در جبهه ضدروسی در کنار اوکراین قرار گرفت. پوتین نیز در بسیاری از پروندههای منطقهای به طور ویژه ملاحظه اسرائیل را میکرد، دیگر مثل سابق هوای این رژیم را ندارد.
۳) وتوی چین و روسیه در رابطه با قطعنامه اخیر و عدممحکومیت حماس در واکنش به آنچه غربیها کشتار غیرنظامیان اسرائیلی مینامند، بسیار عجیب و غیرمترقبه بود.
۴) جنگ اوکراین باعث معطوفشدن تمرکز غرب علیه روسها شد و تمام توان این بلوک سیاسی به خدمت زلنسکی و ارتشش درآمد. حال با باز شدن جبهه جدید علیه متحد اصلی غرب در منطقه غرب آسیا، مطمئناً بخشی از توان و تمرکز اروپا و امریکا به سمت اسرائیل سوق خواهد یافت و تا حدی فشار از روی روسیه در جبهه اوکراین برداشته میشود.
۵) مواضع اخیر چین و روسیه به تحلیلگران این نکته را یادآور میشود که شکاف میان شرق و غرب روزبهروز در حال تعمیق است و واگرایی میان آنان رو به افزایش، در حالی که تا قبل از جنگ اوکراین اتفاقنظر بیشتری میان پنج عضو شورای امنیت در مسائل بینالمللی وجود داشت. برای مثال روسیه و چین به قطعنامه ۲۲۰۱ علیه انصارالله یمن رأی مثبت دادند یا از قطعنامه ۱۵۵۹ علیه حزبالله لبنان حمایت کردند و در جنگ ۳۳روزه، عملیات اسیرگیری مقاومت لبنان را زیر سؤال بردند.
۶) وضعیت جدید بینالمللی که شمایی از آن در بالا توصیف شد، سرعت یافتن شروع جنگ سرد جدیدی را به اذهان متبادر میکند که در آن روابط بینالملل از حالت همکاری و همگرایی به واگرایی، تقابل و نگاه امنیتی و بیاعتمادی بازیگران به یکدیگر و منافع جمعی تغییر میکند. روسیه بعد از جنگ اوکراین متوجه شد غرب حداقل احترام را برای منافع ژئوپلتیکی و حوزههای امنیتیاش قائل نیست و به همین دلیل سعی در مقابلهبهمثل و موازنهسازی در حوزههای ژئوپلتیکی امریکا و متحدانش دارد.
۷) چین نیز با وجود آنکه سعی دارد از تنش با غرب پرهیز کند و رقابت با امریکا و اروپا را صرفاً در حوزههای تکنولوژیک و اقتصادی ادامه دهد، در منازعات دیپلماتیک جهانی در جبهه ضدغربی ایستاده است تا در گذار به نظم جدید خود را بازیگری فعال نشان دهد.
در نهایت باید گفت اتفاقات و بحرانهای سالهای اخیر در دنیا از شکلگیری دوره جدیدی در نظم جهانی حکایت میکند و بازیگران بینالمللی و منطقهای سعی دارند در نظام جدید حداکثر منافع را کسب کنند و حداقل منافع را برای طرفهای مقابل خود قائل شوند.