یکی از زنان صاحب نفوذ و البته پرحاشیه دربار پهلوی دوم، اشرف الملوک معروف به «اشرف» بود. وی به ویژه در جریان کودتای امریکایی – انگلیسی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲. ش، نقش مهمی را در حفظ سلطنت برادرش ایفا کرد و بعد از آن نیز روز به روز، سیطره نفوذ خود را در بخشهای اقتصادی و سیاسی کشور گسترش داد. درباره فعالیتهای اقتصادی و سیاسی اشرف در فاصله دهه ۳۰ تا پیروزی انقلاب اسلامی مردم ایران به رهبری امام خمینی (ره)، مقالات و کتب فراوانی نگاشته شده است. در مقال پی آمده به دنبال آن بودیم که از منظر اسناد لانه جاسوسی، به اقدامات غیرقانونی اقتصادی و اعمال نفوذهای سیاسی اشرف پهلوی و پسر ارشدش «شهرام پهلوینیا» نظر کنیم. امید آنکه تاریخ پژوهان معاصر و عموم علاقهمندان را مفید و مقبول آید.
در کیستی «پلنگ سیاه»
اشرف، خواهر دوقلوی محمدرضا پهلوی - که بعدها در افواه به پلنگ سیاه شهرت یافت- در تاریخ چهارم آبان ۱۲۹۸. ش، در بیمارستان احمدیه تهران به دنیا آمد. بنا بر گفته خود اشرف، پدرش علاقه ویژهای به خواهر بزرگ او یعنی شمس داشت و در عین حال پسر ارشد خود را نیز بسیار دوست میداشت و به این ترتیب، وی از کودکی از محبت پدر محروم بود! ایام خردسالی و کودکی محمدرضا و اشرف، با رشد سیاسی پدرشان رضاخان میرپنج همراه بود و وی با مدد انگلیسیها، از افسری قزاقخانه به سردار سپهی و سپس پادشاهی ارتقای درجه یافت! اشرف را با رسیدن به سن تحصیل، در مدرسه زرتشتیها ثبت نام کردند و در کنار آن مادام ارفع در خانه به وی زبان فرانسوی میآموخت. در واقع دور بودن از فضای دینی و آموزههای مذهبی به علاوه عقدههای شخصیتی اشرف - که ناشی از عدم توجه پدر به وی بود- از وی زنی لاابالی و بیقید و البته شدیداً قدرتطلب ساخت. زنی که داستان خودسریها و رفتارهای غیراخلاقیاش، در کنار زیادهخواهی و ثروتاندوزیهای بیپایانش، زبان به زبان میچرخید و او را روز به روز بیآبروتر میکرد.
بیپروا و مجری سیاستهای امریکا
علاقه اشرف برای ماندن در مرکز قدرت و توجه، امری نبود که از دید امریکاییها پنهان بماند. چنانچه در اسناد لانه جاسوسی، اشارات جالب توجهی به این مسئله وجود دارد. مثلاً در گزارش استمپل که در تاریخ ۲۲ ژوئیه ۱۹۷۶. م (اول تیر ۱۳۵۵. ش)، از وضعیت خاندان سلطنتی و خطاب به وزارت امور خارجه امریکا تنظیم شده است، نکات قابل تأملی درباره خصوصیات شخصیتی اشرف دیده میشود. در ابتدای این گزارش، استمپل در تحلیلی نوشته است: «به جز فرح و اشرف، شاه به عضو دیگری از خانواده سلطنتی در امور سیاسی اطمینان ندارد. دیگر کسان شاه، خواهرش شمس و فاطمه به او نزدیک هستند. برادرانش غلامرضا و عبدالرضا، از صحنه سیاسی به دور هستند. تعدادی از اعضای خانواده سلطنتی تا اندازهای فاسد، فاقد اخلاق و بیعلاقه به مردم تلقی میشوند و این بیشتر به خاطر زندگی اشرافی و مشاغلی که هم در دولت و هم در بخش خصوصی دارند، میباشد....».
اما در ادامه گزارش و در بخش معرفی اشرف مینویسد: «از اوایل رژیم شاه، اشرف دارای قدرتی در صحنه بوده و با ارادهای قوی و بیپروا. او شخصاً در اولین سالهای نامطمئن برادرش، به استوار نمودن او کمک کرد. توطئههای او با ملکه مادر برای سه زن شاه و نابرادریاش عبدالرضا معروف است. اما از دهه ۶۰ که شاه اطمینان خود را در سلطنت به دست آورد، نفوذ سیاسی و شخصی اشرف افزون و بیشتر کارهای او در مورد امور زنان و حقوق بشر بوده است. او نماینده ایران در کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل بوده و همچنین در صحنه سیاسی، نقش مهمی داشته است. سفر او به چین و هندوستان، باعث روابط خوب این دو کشور با ایران شد. مؤسسات خیریه اشرف، کارهای کمی برای مردم ایران انجام دادهاند. تا زمانی که شاه زنده است، روش زندگی اشرف دارای اهمیت کمی است و جز شرمساری برای رژیم پهلوی، چیزی در بر ندارد! ولی اگر شاه قبل از روی کار آمدن ولیعهد بمیرد، اشرف وارد صحنه مبارزه با فرح میشود. کسانی که ممکن است از اشرف پشتیبانی کنند: هویدا، شریف امامی، نصیری، کریم پاشا بهادری، رشیدی و علی رضایی خواهند بود. در این بین اسداللّه علم، منوچهر اقبال، فریدون مهدوی و احتمالاً ارتش، از فرح پشتیبانی خواهند کرد. تحلیل سفارت این است که فرح بر اشرف پیروز میشود، چون بهتر میتوان او را پشت پرده کنترل کرد، تا اشرف سرسخت را....» (۱)
در سند فوق آمده است، اولاً: توجه به اختلافات اشرف و فرح در کسب قدرت بیشتر از سوی امریکاییها، جالب مینماید و ثانیاً: توجه آنها به تمرکز اشرف بر مسائل به اصطلاح حقوق بشری و امور زنان، از سوی امریکاییها از اهمیت برخوردار است، زیرا استفاده از اهرم حقوق بشر و ترویج اندیشه فمینیسم از سوی کشور ایالت متحده امریکا در کشورهای تحت سلطه، از مهمترین ابزار اعمال قدرت این کشور در بخش استعمار فرهنگی بوده و همچنان است. بر همین مبنا میتوان رضایت امریکاییها را در عزل و نصبهای اشرف در سازمان زنان ایران به عینه دید. چنانچه در سندی که در تاریخ ۹ سپتامبر ۱۹۶۷. م (۱۸ شهریور ۱۳۴۶. ش) تنظیم شده است، امریکاییها از اینکه یک زن بهایی و فمینیست توسط اشرف برای ریاست بر سازمان زنان ایران برگزیده شده است، اظهار خوشحالی میکنند. در بخشی از این سند آمده است: «خانم هما (روحی) سرلاتی به وسیله شاهزاده اشرف، برای اداره سازمان زنان ایران برگزیده شد. او یک اقتصاددان لایق، با داشتن تجربه کاری زیاد در بانک مرکزی است. این خانم (که تحت نام قدیمیاش روحی کار میکند)، در دمیدن روح به سازمان زنان خیلی فعال بوده است. او منبع اطلاعاتی خیلی عالی در تحولات امور مربوط به زنان است و مشتاق به ملاقات با امریکاییهاست. او انگلیسی را خیلی عالی حرف میزند و سعی میکند بر شوهرش - که یک معلم متواضع با معلومات کم انگلیسی است- تسلط یابد. خانواده سرلاتی مدت سه سال است که همسایه و دوستان خصوصی ما هستند. سفارت کارش را در رابطه با تماس با او که باهوش و فعال و به نظر مستعد برای احراز مقامهای با مسئولیت است، به خوبی انجام خواهد داد....» (۲)
فعال حقوق بشر، در کسوت قاچاقچی مواد مخدر
همانگونه که پیشتر و به اجمال بدان اشارت رفت، رفتارهای غیراخلاقی اشرف باعث شده بود مطبوعات غربی به او لقب «پلنگ سیاه» بدهند. اما این فقط حواشی اخلاقی اشرف نبود که مورد توجه رسانههای غربی قرار میگرفت، بلکه اقدامات اشرف در زمینه قاچاق مواد مخدر، مسئلهای بود که نه تنها اخبار آن در میان مردم ایران که حتی در نشریات کشورهای مختلف نیز درج میشد. اخباری که شدیداً موجبات بدنامی بیش از پیش اشرف را فراهم میکرد. اما جالب بود که نشر این اخبار برای شخص اشرف و خاندان پهلوی، چندان مهم نبود و با لاپوشانی، عملاً مانعی برای فساد اقتصادی اشرف ایجاد نمیشد. حسین فردوست رئیس دفتر ویژه اطلاعات محمدرضا پهلوی، درباره این موضوع در بخشی از خاطرات خود با عنوان «شیطانی به نام اشرف» به موضوع دخالت اشرف پهلوی در قاچاق موادمخدر در سطح ایران و اروپا اشاره میکند و مینویسد: «اشرف قاچاقچی بینالمللی بود و به طور مسجل، عضو مافیای امریکاست. او به هر کجا که میرفت، در یکی از چمدانهایش هروئین حمل میکرد و کسی هم جرئت نمیکرد آن را بازرسی کند! این مسئله توسط بعضی از مأموران به من گزارش شد و من نیز به محمدرضا اطلاع دادم که اشرف چنین کاری میکند. محمدرضا دستور داد که به او بگویید این کار را نکند. همین!...» (۳) البته تذکرات ملایم شاه و نهادهای امنیتی به اشرف، برای دست کشیدن وی از قاچاق مواد مخدر هیچ تأثیری نداشت و همچنان اخبار مربوط به نقش داشتن وی در قاچاق مواد مخدر در مطبوعات خارجی منتشر میشد. مثلاً مجله آلمانی اشپیگل در تاریخ ۱۳ مارس ۱۹۷۲. م (۱۳۵۱. ش) در مقالهای افشاگرایانه خبر داد که ۱۲ هزار هکتار از اراضی کشاورزی ایران، تحت اداره بنیاد پهلوی به زیر کشت خشاش میرود. در رأس این اقدام، اشرف و غلامرضا پهلوی قرار داشتند. (۴)
جالب است که بدنامی اشرف در زمینههای اخلاقی، اقتصادی و سیاسی آنقدر زیاد بود که حتی امریکاییها بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و در زمان درخواست اشرف برای اقامت دائم در ایالات متحده، به خاطر حجم رسواییهای او به وحشت افتاده بودند! چنانچه در یکی از اسناد لانه جاسوسی ضمن اشاره به «منفور بودن اشرف»، پیشبینی شده بود که او به خاطر عملکرد و گذشته شرم آورش، از گرفتن ویزا محروم شود! در بخشی از این سند که به شماره ۱۸ و در تاریخ ۱۸ آوریل ۱۹۷۹. م (۲۷ فروردین ۱۳۵۸. ش) به وسیله هارولد اچ. ساندرز تنظیم شده، آمده است: «ما تعداد زیادی درخواست از اشخاص با نفوذ امریکایی، مبنی بر تهیه یک نوع ویزای قانونی در امریکا برای مسافرت (یا پناهندگی الزامی یا غیر الزامی) شاهدخت اشرف پهلوی و خانوادهاش و دیگر وابستگان شاه (جمشید آموزگار، انصاری و تیمسار اویسی) دریافت کردهایم. موضع ما این است که پاسخگویی به این درخواستها برخلاف منافع ما که نزدیک شدن به دولت جدید است، میباشد. شکی نیست که این افراد را به زور به ایران برمیگردانند و تمام افراد میتوانند در وضعیت خروج آزاد یا با تمدید ویزا اینجا باقی بمانند و آنها حتی میتوانند به امریکا وارد یا از آن خارج شوند، ولی این در صورتی است که ما از مسائل مورد نیاز پاسپورت صرف نظر کنیم و این روش ممکن است به تصویب برسد. ما شنیدهایم که خانواده شاه، پاسپورت مراکشی به دست آوردهاند. ما فکر نمیکنیم تهیه مدارکی که ورود به دیگر کشورها را تسهیل کند، از وظایف ما باشد. در این میان مسئله اشرف، احتمالاً از خود شاه هم بدتر است. احتمالاً گذشته نفرت آور اشرف، او را از دریافت ویزای امریکایی محروم میکند. اطلاعاتی که ما از یکی از پسرهای او به دست آورده ایم، حاکی از آن است که اشرف امکان دارد از هیچ کوششی برای برگرداندن رژیم سابق چشمپوشی نکند....» (۵)
البته یکسال و نیم بعد و کمی قبل از تسخیر لانه جاسوسی، با وجودیکه اشرف و خانوادهاش در ایالات متحده به سرمی بردند، همچنان امریکاییها به خاطر گذشته و اعمال ننگین نامبرده، به وی بدبین بودند. چنانچه هنری پرشت (مسئول بخش ایران سازمان امور خاورمیانه وزارت امور خارجه امریکا) در گزارشی به سند شماره ۷۵، خطاب به وزارتخانه درباره ایرانیان متهم به جنایت در ایران، به تاریخ ۱۰ اکتبر ۱۹۷۹. م برابر با ۱۸ مهر ۱۳۵۸. ش، اشارهای به اشرف پهلوی کرده و مینویسد: «بیشتر خانواده سلطنتی منجمله اشرف پهلوی، مهدی بوشهری و پسر او شهرام پهلوی، احتمالاً در این کشور به سر میبرند. شاخه اشرف، احتمالاً در بسیاری از معاملات تجاری مشکوک دست داشته است....» (۶)
پسر کو ندارد نشان از مادر!
اشرف پهلوی، سه بار ازدواج کرد. ازدواج اول وی با علی قوام، با اجبار پدرش و از سر کراهت انجام گرفت. اشرف از قوام پسری داشت به نام «شهرام» که بعدها نام فامیل خود را به «پهلوینیا» تغییر داد. اشرف از ازدواج دوم خود با احمد مصطفی شفیق [مصری]، صاحب دو فرزند به نامهای آزاده و شهریار شد که هردو با همان فامیلی پدرشان یعنی شفیق زندگی میکردند. البته اشرف از همسر سوم خود یعنی مهدی بوشهری، صاحب فرزند نشد. فرزند اول اشرف یعنی شهرام، اما شباهتهای قابل توجهی به مادرش داشت، به ویژه در امر قاچاق! شهرام مانند مادرش که علاقه زیادی به قاچاق اشیای عتیقه و باستانی داشت، جا پای مادر گذاشته و در کار حفاری و یافتن اشیای باستانی تاریخ ایران، در مناطق مختلف همچون: منطقه باستانی مارلیک، منطقه باستانی شهر سوخته سیستان و بلوچستان و... دست داشت. گروههای گنج یاب وی پس از دزدیدن آثار کشف شده، اشیا را در اختیار او میگذاشتند. او هم آنها را به خارج از کشور قاچاق میکرد و با فروش شان با قیمتهای گزاف به کلکسیونردارها، ثروت کلانی به دست آورده بود. (۷)
جالب است که در اسناد لانه جاسوسی، سندهایی وجود دارد که به اقدامات شهرام پهلوینیا، در زمینه قاچاق اشیای عتیقه اشاره شده است. به طور مثال در سندی که در تاریخ ۱۹ دسامبر ۱۹۷۰. م (۲۸ آذر ۱۳۴۹. ش) به وسیله راس. ای. پیتزنیک [دستیار مأمور اطلاعات سیا در تهران]تنظیم شده است، ضمن اشاره به مفاسد اقتصادی درباریان، توضیحاتی هم درباره مفاسد اقتصادی شهرام پسر اشرف دیده میشود: «داریوش همایون گفت تعداد فراوانی از مقامات سطح سوم در وزارتخانهها در حد تهوع آوری گرفتار فساد هستند. او گفت بیشتر وزرا درستکارند، هر چند وزیر منابع طبیعی دست در کار فساد است. وزیر دربار علم و همسرش، ۲۰۰ میلیون دلار ثروت دارند، ولی فقط ۱۰۰ نفر در ایران از این موضوع مطلعند. در این هنگام شهرام، پسر بزرگ شاهدخت اشرف با سه نفر که ظاهر شلختهای داشتند، وارد شدند و در میزی نزدیک به ما نشستند. همایون در حالی که برای آنها دست تکان میداد، زمزمه میکرد آنجا نمونه کاملی از روش پول در آوردن در ایران دیده میشود. پسر شاهدخت اشرف، در ۴۰ کسب و کار در تهران دست دارد. همایون افزود به هیچ گونه سرمایهگذاری نیازی نیست، کافی است شهرام کمی اعمال نفوذ کرده و به طور کلی اشاره کند که برای تأمین این نفوذ چه کسی بیرون انداخته شود و گفت که تازه در شروع کار است....» (۸)
البته در گزارشی که سفارت امریکا در سال ۱۳۵۵. ش، درباره وضعیت افراد خانواده سلطنتی خطاب به وزارت خارجه تهیه کرده بوده، به شکل واضحتر به قاچاقچی بودن شهرام اشاره شده است. در بخشی از این گزارش میخوانیم: «شهرام فرزند ارشد اشرف، در بعضی از موارد جای پای مادرش را دنبال کرده است. وی به طور وسیع و نامطلوبی در تهران، به عنوان یک معامله گر زرنگ شهرت دارد و حدود ۲۰ شرکت شامل ترابری، کلوپهای شبانه، ساختمانی و تبلیغات، بخش عمده داراییهای وی را در خود جای دادهاند. برای ایرانیان صاحب اطلاع، فروش گنجینهها و عتیقههای هنری کشور از جمله ساختههای دستی مارلیک - که یک موضوع باستان شناسی ماقبل تاریخ و حائز اهمیت زیاد است- بدنامترین عمل حاکی از بیمسئولیتی وی میباشد....» (۹)
کلام آخر
با وجود اطلاع کامل دولت امریکا از فعالیتهای غیرقانونی اقتصادی اشرف و مضر تشخیص دادن حضور وی در ایالات متحده، بعد از تسخیر لانه جاسوسی امریکا و شکست حمله نظامی آنها به ایران در واقعه طوفان شن طبس، اشرف برای آنها به وسیلهای برای مبارزه با نظام جمهوری اسلامی تبدیل شد. در واقع دولت امریکا با حمایت سیاسی و امنیتی از اشرف، شرایط را برای تأسیس «بنیاد مطالعات ایران» از سوی وی در مریلند امریکا، در سال ۱۳۶۱. ش فراهم کرد. به طوریکه عناصر سلطنت طلب و ضدانقلاب در این مؤسسه و تحت پوشش فعالیتهای به ظاهر علمی و فرهنگی طی چند دهه، به مبارزه فرهنگی و اجتماعی با اندیشه اسلامی مردم ایران و نظام جمهوری اسلامی پرداخته و همچنان میپردازند. اشرف پهلوی تا آخر عمر خود یعنی تا تاریخ ۱۷ دی ۱۳۹۴. ش، تمام سعی خویش را برای سرنگونی نظام جمهوری اسلامی ایران کرد، اما ناکام از دنیا رفت. سرنوشتی که بسا سلطنتطلبان آن را تجربه کرده یا در ادامه خواهند کرد.
منابع:
۱- مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، «اسناد لانه جاسوسی»، مجموعه ۱۱ جلدی، چاپ ۱۳۸۶. ش، جلد اول، ص ۲۷۸،
۲- اسناد لانه جاسوسی، جلد ۲، ص ۳۸۶،
۳- شهبازی، عبدالله، «ظهور و سقوط سلطنت پهلوی» - خاطرات حسین فردوست-، جلد اول، انتشارات اطلاعات، چاپ بیستونهم ۱۳۸۹. ش، ص ۳۲۷،
۴- ملکزاده- نجارزاده، الهام – سمانه، مقاله «نقش اشرف پهلوی در فعالیتهای اقتصادی و اجتماعی دوره پهلوی دوم»، فصلنامه تحقیقات اسنادی انقلاب اسلامی، شماره ۷، بهار و تابستان ۱۴۰۱. ش، صص ۲۸۹ تا ۳۱۶،
۵- اسناد لانه جاسوسی، جلد اول، ص ۳۱۶،
۶- اسناد لانه جاسوسی، جلد ۴، ص ۳۲۴،
۷- مجموعه نویسندگان، «سقوط» - مجموعه مقالات نخستین همایش بررسی علل فروپاشی سلطنت پهلوی-، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، چاپ اول ۱۳۸۴. ش، ص ۳۷۶.
۸- اسناد لانه جاسوسی، جلد ۸، ص ۷۹۱،
۹- اسناد لانه جاسوسی، جلد اول، ص ۲۶۲