با افزايش تنشها بر سر يك عمليات تروريستي دروغين در فرانسه به نظر ميرسد پاي طراحي حساب شده براي تخريب روابط ايران و اروپا در ميان است.
در آشوب خبري دلار و حاشيههاي مربوط به آنكه بخش اعظم فضاي خبري كشور را اشغال كرده انتشار اخباري از اقدامات متقابل فرانسه عليه وزارت اطلاعات و دستگاههاي امنيتي كشورمان جالب توجه بود. اين اقدامات به بهانه دستگيري تني چند از اتباع ايراني به دليل انجام عملياتهاي متقابل عليه كمپين منافقين در كشور فرانسه صورت گرفته است. در بيانيه وزارتخانههاي مرتبط در فرانسه گفته شده است: در تاريخ 30 ژوئن تلاش براي حمله در ويوپنت خنثي شد. واقعهاي تا اين حد جدي در خاک ما نميتواند بدون مجازات بماند. با اين تصميمگيري، فرانسه بر عزم خود براي مبارزه با تروريسم به هر شکلي، به ويژه در خاک خودش تاکيد ميکند.
در اين ميان امريكاييها هم به كمك فرانسويها آمدهاند و ضمن انتقاد شديد از ايران از مسدود شدن برخي اموال و داراييهاي ايران در فرانسه حمايت كردهاند. البته روشن نيست كه دقيقاً منظور فرانسويها از مسدود شدن داراييهاي وزارت اطلاعات چيست، اما يكي از كساني كه اموال وي توسط فرانسويها مسدود شده، ديپلمات سابق كشورمان است كه در اروپا به همين اتهام دستگير شده است. صرفنظر از اينكه آيا اقدامات فرانسويها مبتني بر شواهد جدي است يا نه، نقش مشكوك برخي طرفها در اتفاقات اخير واضح به نظر ميرسد.
ماجراي بختيار چه بود
هيچكس نميتواند اين نكته را نفي كند كه روابط ايران و اروپا در شرايط حساسي قرار دارد. دو طرف براي ادامه برجام و حفظ كانال مالي و نفتي فعال هستند و در بيانيه نشست ايران و وزراي خارجه كشورهاي باقيمانده در برجام، به صراحت نكته فوق مورد تأكيد قرار گرفته است. اگرچه ايجاد واسطه مالي بين ايران و اتحاديه اروپا آن هم به يورو با وجود فشارهاي تحريمي گسترده امريكا چندان امكانپذير نيست، ولي دو طرف اميد دارند تا با حداقلهاي ممكن روابط دوجانبه اقتصادي را حفظ كنند.
در چنين شرايطي باز شدن اين پرونده يادآور موارد پيشين بود كه در بزنگاههاي حساس اتفاقاتي براي تخريب روابط بين ايران و اروپا رخ ميداد. شايد نزديكترين نمونهاي كه بتوان از آن نام برد، ترور بختيار آخرين نخستوزير رژيم پهلوي در پاريس بود كه هيچگاه ابعاد دقيق آن روشن نشد، اما يك تأثير روشن داشت و آن هم چيزي نبود جز لغو سفر ميتران به تهران كه دو طرف مدتها بود كه به دنبال آن بودند.
روابط ايران و فرانسه پس از پايان جنگ تحميلي به سرعت در حال بهبود و گسترش بود. از يك طرف با حمله عراق به كويت روشن شده بود كه فرانسه ديگر اميدي به گسترش روابط خود با عراق و بهرهمندي از مواهب اقتصادي روابط خود با اين كشور نداشت و به سمت ايران روي آورده بود. در آن زمان اقتصاد ايران به عنوان اقتصادي رو به جهش شناخته ميشد كه به دنبال رهايي از خرابيهاي جنگ و بازسازي مناطق آسيبديده بود. در اين ميان فرانسه نيز به دليل بازسازي روابط اقتصادي خود با ايران بود.
بعد از چند بار سفر وزراي امور خارجه دو طرف زمينه براي سفر رئيسجمهور فرانسه به تهران فراهم شد، اما ترور بختيار سبب شد تا همه چيز ناگهان بههم بريزد. در بررسيهاي پليس فرانسه هيچگاه روشن نشد كه عاملان اصلي اين واقعه چه كساني بودند.
در نهايت يك ايرانيتبار ساكن فرانسه به نام علي وكيليراد در ژنو دستگير شد. با وجود اين، در ترور بختيار ابهامهاي فراواني وجود داشت كه نشان ميداد ماجرا تنها براي متهم كردن ايران ساخته و پرداخته شد. به عنوان مثال شخصي به نام بويراحمدي به شدت مورد اطمينان بختيار بود، به گونهاي كه هميشه و بدون هيچ مانعي امكان ديدار با بختيار را داشت. سرنوشت بوير احمدي به عنوان يكي از اصليترين سرنخهاي اين ترور هيچگاه روشن نشد. در كنار اين، فرزند بختيار نيز يكي از اعضاي پليس ويژه فرانسه بود و هيچگاه روشن نشد كه چرا حفاظت لازم از خانه وي فراهم نشده بود. برخي از اعضاي گروه بختيار نيز مدعي شده بودند كه او به آخر دوران خود رسيده و عملاً اميدي به جلب حمايت بيشتر نداشت. از سوي ديگر برخي گروهها نيز حضور بختيار را براي خود مزاحمتآميز ميدانستند. حالا كه سالها از آن زمان ميگذرد، روشن است كه داستان فوق عملياتي دروغين براي جلوگيري از بهبود روابط ايران و فرانسه در آن زمان بوده است.
باز هم پاي رژيم صهيونيستي در ميان است
با نگاهي به ماجراي روي داده در فرانسه ميتوان به نظرات مشابهي رسيد. از يك طرف حضور شخصيتهاي امريكايي از جمله روديجولياني، شهردار پيشين نيويورك و وكيل فعلي ترامپ اين بهانه را به دست امريكاييها داده تا ايران را به بهانه حملات تروريستي تهديد كنند و خود را به همراه اروپا در يك جبهه قرار دهند.
در كنار اين اطلاعات منتشر شده توسط رسانهها نشان ميدهد كه اطلاعات مرتبط با اين ماجرا از سوي طرف ديگري در اختيار اروپاييها قرار گرفته است. بر اساس سخنان بنيامين نتانياهو، نخستوزير رژيم صهيونيستي در سفر به پاريس اطلاعات فوق از طرف سرويس جاسوسي اين رژيم در اختيار اروپاييها قرار گرفته است. نتانياهو در سفر خود به صراحت به اين نكته اشاره كرد و گفت: من از رهبران اروپا ميخواهم از حمايت مالي از يک رژيم تروريستي، که از عمليات تروريستي در سرزمين شما حمايت مالي ميکند، دست بکشيد. به سياست کوتاه آمدن و ضعف در قبال ايران پايان دهيد. به شما ميگويم اين تلاشها نتيجهاي نخواهد داد، حتي وقتي ايران يک حمله تروريستي در خاک فرانسه در اروپا را طرحريزي ميکند.
البته در اين ميان نقش لابي صهيونيستي نيز در اين واقعه كاملاً چشمگير بود، عاملي که در اقدامات تحريکآميز فرانسه عليه ايران مؤثراست نقش و نفوذ مافياي صهيونيستي در مراکز تصميمگيري و تصميمسازي در رسانههاي اين کشور است. از اينرو عمليات پليس فرانسه عليه يك مركز شيعه در شمال فرانسه با آب و تاب فراواني در رسانهها منعكس شده و ايران بار ديگر به عنوان تهديدي تمام عيار عليه اروپا و امنيت آن جلوه داده شد.
پادزهر پروپاگانداي رسانهاي
طبيعي است كه اقدامي كه اين چنين با هماهنگيهاي گسترده و به منظور تخريب چهره ايران در اين موقعيت حساس انجام ميشود، نياز به پدافند قوي در حوزه رسانه و ديپلماسي دارد. تاكنون وزارت امور خارجه به صدور چند بيانيه اكتفا كرده است. با اين حال حجم تبليغات منفي به شدت بالاست. شايد در اين ميان ضروري به نظر برسد كه سفارت ايران در فرانسه و ساير كشورهاي اروپايي با ايجاد كمپينهاي رسانهاي نسبت به خنثي كردن تبليغات منفي عليه ايران اقدام كنند. قدم ديگر در اين باره طرح يك نقشه راه با كشورهاي اروپايي از جمله كشور فرانسه براي روشن شدن تمام ابعاد اين ماجراست. البته فرانسويها پيش از اين خواستار ارائه برخي اطلاعات در خصوص اين ماجراي براي پذيرش سفير جديد ايران در فرانسه شدهاند. اگر قرار است كه همكاري اطلاعاتي در اين باره بين مقامات ايراني و فرانسوي صورت بگيرد، بايد بر طبق يك نقشه راه روشن و آشكار باشد. طبيعي است كه غير از اين زيادهطلبيهاي مقامات فرانسوي پاياني نخواهد داشت.
در پايان بايد گفت كه اخطاري صريح و روشن به فرانسه داده شود تا عواقب ادامه اتهامافكنيهاي بياساس به ايران براي طرف مقابل كاملاً روشن باشد.